پرش به محتوا

چالش‌های هوش مصنوعی در محیط کار؛ فناوری یادگیری را مختل می‌کند

در عصر همه‌گیری هوش مصنوعی بسیاری از مدیران در صنایع مختلف دغدغه جدیدی پیدا کرده‌اند؛ آنها دیگر نمی‌دانند در این عصر جدید وقتی هوش مصنوعی لقمه آماده را در دهان مردم می‌گذارد، افراد چگونه مهارت‌های مهمی مانند تفکر عمیق را یاد می‌گیرند. اکثر مدیران می‌دانند که هوش مصنوعی وظایف و جریان‌های کاری را دگرگون کرده، اما کمتر کسی با قطعیت درباره تأثیر آن بر فرایند رشد انسان صحبت می‌کند. چگونه کارمندان در عصر اتوماسیون تخصص پیدا می‌کنند، همدلی را می‌آموزند و هویت حرفه‌ای خود را می‌سازند؟

در شرایط فعلی سرعت تغییرات تکنولوژیک از ظرفیت ما برای درک آن فراتر رفته است؛ مخصوصاً هوش مصنوعی که مشخص نیست چگونه دارد ما را به آرامی تغییر می‌دهد. در ادامه به ۴ مسئله اساسی می‌پردازیم که هوش مصنوعی برای یادگیری انسانی ایجاد کرده و سؤالاتی که مدیران باید برای نجات سازمان خود بپرسند.

۱. اختلال در یادگیری در محیط کار توسط هوش مصنوعی

وقتی از یک مدیر بخواهید مسیر حرفه‌ای خود را توصیف کند، معمولاً از ساعت‌های طولانی تمرین، لحظات سخت شکست، بینش‌های ناگهانی و بازخوردهای بی‌رحمانه منتورهای خود می‌گوید. این یادگیری تجربی همان چیزی است که تخصص، تاب‌آوری، قضاوت و هویت یک مدیر را شکل داده است. اما هوش مصنوعی میان‌برهای جذابی ارائه می‌دهد که این مسیر طبیعی را مختل می‌کند. یک بانکدار ارشد نگرانی خود را این‌گونه بیان می‌کند: «اگر تحلیلگران جوان هرگز سختی نکشند و آن ساعات طولانی را تجربه نکنند، آیا هرگز یاد می‌گیرند که چگونه فکر کنند؟»

هوش مصنوعی و یادگیریهوش مصنوعی و یادگیری

روانشناسان معتقدند که چالش و سختی برای یادگیری عمیق ضروری است. اگر هوش مصنوعی پیش‌نویس استراتژی را بنویسد یا ۲۰ ایده اولیه را تولید کند، فرایند آهسته و دشوار «تکرار و تمرین» که منجر به تسلط می‌شود، حذف می‌گردد.

از سویی هوش مصنوعی باعث خروجی بیشتر می‌شود، اما این با توسعه فردی، هویت‌سازی و بلوغ شخصی فرق دارد. این دو قابل جایگزینی نیستند. مدیران باید از خود بپرسند: آیا می‌خواهیم سازندگی را حفظ کنیم یا تسلیم بهره‌وری بیشتر ماشینی شویم؟

۲. سیل محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی

برای درک آینده، باید به گذشته نزدیک نگاه کنیم. در دوران همه‌گیری کرونا تیم‌ها به سرعت ابزارهایی مثل زوم و تیمز را پذیرفتند. این تکنولوژی‌ها کار را ممکن کردند، اما عواقب ناخواسته‌ای داشتند: تعداد جلسات ۵۰ درصد افزایش یافت، بار کاری سنگین‌تر شد و زمان تمرکز عمیق از بین رفت. سهولت در جمع کردن افراد، منجر به فعالیت بیشتر شد، نه تفکر بهتر.

هوش مصنوعی و یادگیریهوش مصنوعی و یادگیری

حالا هوش مصنوعی تهدید می‌کند که این الگو را در مقیاسی بزرگ‌تر تکرار کند. اگر زوم حجم جلسات را زیاد کرد، هوش مصنوعی حجم محتوا را به‌حد انفجار بالا می‌برد. اسلایدها، گزارش‌ها و پیش‌نویس‌ها با اصطکاک ناچیز و چنان شتابی تولید می‌شوند که تیم‌ها حتی فرصت خواندن، تفسیر و اولویت‌بندی آنها را ندارند.

یک مدیر اجرایی می‌گوید: «ما حالا بیشتر تولید می‌کنیم، اما کمتر فکر می‌کنیم.» این جریان بی‌پایان محتوا، فضاهای ضروری برای یادگیری، سکوت، تأمل و تفکر انتقادی را از بین می‌برد و جای آن را با نویز پر می‌کند. سؤال نباید این باشد که «آیا هوش مصنوعی می‌تواند این کار را انجام دهد؟» بلکه باید بپرسیم «آیا این کار ارزشی اضافه می‌کند؟»

۳. کاهش ویژگی‌هایی که ما را انسان می‌کند

مدیران اغلب می‌گویند که ارزشمندترین مهارت‌های کارمندانشان، مهارت‌های فنی نیست، بلکه همدلی، شهود، استدلال اخلاقی و قدرت تشخیص آنهاست. همدلی یک استعداد ذاتی نیست؛ بلکه مهارتی است که می‌توان آن را ساخت. این مهارت از طریق مواجهه مکرر با ظرافت‌های احساسی، کنار‌آمدن با تعارض‌ها، گفتگوهای دشوار و درک ابهام رشد می‌کند.

هوش مصنوعی و یادگیریهوش مصنوعی و یادگیری

هوش مصنوعی می‌تواند همدلی شناختی و همدلی عاطفی را شبیه‌سازی کند، اما بُعد رفتاری کاملاً انسانی است و باید آموخته شود. البته نگرانی اصلی این نیست که AI جایگزین همدلی شود؛ ترس اینجاست که هوش مصنوعی جایگزین بسترهایی شود که همدلی در آنها رشد می‌کند. یک مدیر می‌گوید: «مدیران من قبل از اینکه خودشان لحن طرف مقابل را بفهمند، منتظر می‌مانند تا ابزار هوشمند آن را تفسیر کند.» وقتی هوش مصنوعی میانجی روابط انسانی می‌شود، اصطکاک‌های سازنده‌ای که قضاوت و پختگی عاطفی را می‌سازند، حذف می‌شوند.

۴. فرسایش انتخاب‌های انسانی با اتوماسیون تصمیم‌گیری

هوش مصنوعی روزبه‌روز بیشتر در تاروپود جریان‌های کاری تنیده می‌شود؛ از تخصیص وظایف گرفته تا سیستم‌هایی که به شما پیشنهاد می‌دهند چه‌کاری باید انجام دهید. این ابزارها رفتارها را هدایت می‌کنند، گام‌های بعدی را پیشنهاد می‌دهند و تصمیمات را خودکار می‌کنند. اما خطر عمیق‌تر، در حوزه رشد و تربیت است: وقتی سیستم همیشه گام بعدی را می‌داند، کارمندان کی یاد می‌گیرند که خودشان دست به انتخاب بزنند؟

هوش مصنوعی و یادگیریهوش مصنوعی و یادگیری

اراده‌ورزی و عاملیت موتور محرک رشد انسان است. وقتی ابزارها فرصت تأمل و تصمیم‌گیری مستقل را از افراد می‌گیرند، عادت «خود-تألیفی» ضعیف می‌شود. کارمندان به جای اینکه مؤلف مسیر شغلی و تصمیمات خود باشند، به مجریان دستورات الگوریتم تبدیل می‌شوند.

ما باید سیستم‌های هوش مصنوعی را طوری طراحی کنیم که فضای انتخاب انسانی را حفظ کنند. این مسئله نیازمند نگه‌داشتن عمدی لحظاتی برای تأمل و تصمیم‌گیری است. سؤال نهایی این است: آیا می‌خواهیم عاملیت را به ماشین واگذار کنیم یا بگذاریم انسان‌ها خودشان مؤلف مسیر و تصمیم‌های خود باشند؟

درنهایت باید بگوییم هوش مصنوعی بدون شک کارها را متحول خواهد کرد، اما اینکه آیا یادگیری را هم متحول می‌کند یا نابود، به تصمیم ما بستگی دارد. ما نمی‌دانیم آینده دقیقاً چه شکلی است، اما زمان آن رسیده که مکالمات و جلسات گفتگوی سازنده را در سازمان‌ها شروع کنیم. ما نمی‌توانیم جلوی تکنولوژی را بگیریم، اما می‌توانیم تعیین کنیم که چگونه از آن استفاده کنیم تا انسان‌ها همچنان به توانمندترین و بهترین نسخه خود تبدیل شوند، نه اپراتورهای منفعل ماشین‌های هوشمند.

Rate this post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *