«غول تجارت الکترونیک ایران با سود یک سالش فقط میتواند یک ویلا در شمال شهر تهران بخرد.» این یکی از پرتکرارترین واکنشها به میزان سود خالص گروه دیجیکالا بود. آیا واقعا این سود به معنای شکست دیجیکالاست یا باید از زاویهای متفاوت به این دادهها نگاه کنیم؟
دو روز پیش، خلاصه اطلاعات مالی گروه تجارت الکترونیک دیجیکالا را در دیجیاتو منتشر کردیم. این گروه سال مالی ۱۴۰۳ حدود ۳۰ هزار و ۴۲۳ میلیارد تومان درآمد عملیاتی داشته و فقط ۵۳۸ میلیارد تومان سود خالص به دست آورده است؛ یعنی حاشیه سودی کمتر از 2 درصد. اگر از منظر صرفاً مالی به این رقم نگاه کنیم، چندان جذاب به نظر نمیرسد و در شبکههای اجتماعی از آن به عنوان نشانهای از ناکارآمدی یا ضعف مدل اقتصادی دیجیکالا یاد میشود. اما آیا چنین نگاهی عادلانه و دقیق است؟
برای پاسخ، بد نیست سری به یکی از غولهای دنیای تکنولوژی بزنیم: آمازون. سال 1997 سهام آمازون در بورس نزدک عرضه شد و در بازه زمانی 2000 تا 2014، قیمت سهام این شرکت 20 برابر شد. اما وضعیت درآمد و سودسازی آمازون چطور بوده است؟ درآمد آمازون از 2 هزار و 762 میلیون دلار در سال 2000 به 85 هزار و 147 میلیون دلار در 2014 رسید (30 برابر در 14 سال)، اما در این مدت این شرکت همواره زیان عملیاتی داشت و خبری از سود نبود.
«آسوات داموداران»، استاد برجسته مالی، در کتاب «ارزشگذاری از داستان تا اعداد»، توضیح میدهد که استراتژی آمازون برای قربانیکردن سود کوتاهمدت در ازای رشد درآمد و تقویت موقعیت بازار عمدی بوده است: «آمازون به طور مداوم محصولات و خدمات جدید (آمازون پرایم، کیندل، فایر) را زیر قیمت ارائه میکرد تا مشتریان جدید را جذب و حفظ کند.»

بازار سرمایه آمریکا نیز از این اعداد برداشت منفی نداشته و حتی سرمایهگذاران به رشد قیمت سهام این شرکت ایمان داشتند؛ زیرا آمازون آگاهانه و عامدانه سود را قربانی رشد کرده بود. این شرکت بهجای سود آنی، دنبال ساختن فردا بود.
نگاهی که در بازار سرمایه ایران تقریباً نایاب است. «سعید محمدی»، مدیرعامل گروه دیجیکالا، در رویداد «تأمین مالی پلتفرمهای آنلاین» نیز به همین مشکل اشاره کرد. او تأکید کرد چالش اصلی ارزشگذاری شرکتهای فناور ناهماهنگی ساختار سنتی بازار سرمایه با ماهیت این کسبوکارهاست. تحلیلگران بازار سرمایه معمولاً بر صورتهای مالی گذشته متمرکزند اما شرکتهای فناور به شاخصهای آیندهنگر مثل شبکه کاربران، نرخ نگهداشت مشتریان و GMV (ارزش کل معاملات) اهمیت میدهند.

محمدی با مثالی روشن توضیح داد اگر 2 پلتفرم را با صورتهای مالی مشابه کنار هم قرار دهیم، یکی ممکن است ۱۰ برابر دیگری ارزش داشته باشد؛ زیرا شاخصهای واقعی ارزشآفرینی در صورتهای مالی سنتی منعکس نمیشود.
گروه دیجیکالا درحالحاضر در مرحلهای از رشد قرار دارد که اولویت اصلی آن تقویت موقعیت بازار، گسترش شبکه لجستیک، توسعه خدمات جدید و جذب مشتریان جدید برای محصولات مختلف است. این استراتژی مشابه همان مسیری است که آمازون در سالهای ابتدایی طی کرد.
در چنین شرایطی، باید پذیرفت مقایسه دیجیکالا با کارخانه، فروشگاه زنجیرهای یا ملک تجاری، قیاسی اشتباه است. استارتاپها نهفقط در جستجوی سود، بلکه در مسیر خلق ارزشاند؛ از اشتغالزایی و ارتقای بهرهوری گرفته تا توسعه زیرساختهای دیجیتال در کشوری که هنوز در مراحل ابتدایی تحول اقتصاد دیجیتال قرار دارد.
مگر میشود مجموعهای که روزانه میلیونها کالا را در سراسر کشور جابهجا میکند، هزاران نفر در آن کار میکنند، هزاران فروشنده کوچک را به بازار متصل کرده، سرویسهای مختلفی را توسعه داده و سطح جدیدی از تجربه خرید را تعریف کرده، فقط با عددی در جدول سود و درآمد قضاوت کرد؟ همانطورکه آمازون روزی با زیانهای میلیون دلاری شروع کرد، باید منتظر ماند و دید استراتژیهای دیجیکالا هم جواب میدهد یا خیر.